با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
نام ایلام، نیای ایلامیان، در (سِفر پیدایش ۲۲:۱۰) به عنوان پسر سام آمده است که این اشاره فقط میتواند بر بودن سامیان در این منطقه دلالت کند نه بر سامی بودن ایلامیان. براساس نوشتار (سِفر پیدایش ۱:۱۴) یکی از شاهان شرق که در روزگار ابراهیم به فلسطین حمله کرده بود، کَدُر لاعُمر نام داشته است که نامی ایلامی بوده است. ایلامیان را قومی دانستهاند که یهوه آنان را برای گوشمالی بابل (اشعیا ۲:۲۱) و اورشلیم (اشعیا ۶:۲۲) به کار گرفت، (ارمیا ۲۵:۲۵؛ ۳۴:۴۹؛ حزقیال ۲۴:۳۲) دانیال (دانیال ۲:۸) خویشتن را در رؤیایی در دارالسلطنهٔ شوش نزد نهر اولای دید؛ او صدای مردی را نیز از درون نهر اولای شنید (دانیال ۱۶:۸). شوش محل رخ دادن داستان استر در دوران خشایارشا یا اخشورُش بود. در کتاب استر بارها به بیره (دارالسلطنه) شوش اشاره شده است.(۲:۱؛ ۳:۲؛ ۱۵:۳؛ ۱۴:۸؛ ۶:۹؛ ۱۱:۹) در (عزرا۹:۴) به مردانی از شوش اشاره شده است که آشوربانیپال آنان را به سامره تبعید کرده بود. نحمیا هنگامی که در شوش بود (نحمیا۱:۱) از وضعیت ویرانی حصارهای اورشلیم باخبر شد. هرچند که در کتاب عهد جدید سخنی از شوش در میان نیست؛ زائرانی در روز پنطیکاست- عید پنجاهه که امروزه هم یهودیان پس از عید فصح و هم مسیحیان به مناسبت حلول روح القدس بر حواریون آن را جشن میگیرند- از ایلام به اورشلیم رفته بودند. (اعمال رسولان 9:2)
عیلام یا به صورت جدیدتر، ایلام، نام یک تمدن در منطقهای است که بخش بزرگی در جنوب غربی فلات ایران را در پایان هزارهٔ سوم قبل از میلاد در بر میگرفت ولی در دورهٔ هخامنشیان به منطقه جغرافیایی سوزیانا شوش (Susa) تقلیل یافت. عیلامیان کشورشان را «هَلتَمتی» (Ha(l)tamti/Hatamti) بهمعنی «سرزمین خدا» میخواندند، اکدیان بدان «اِلامتو» (Elamtu) میگفتند و سومریان آن را با اندیشهنگاشت NIM به معنای «بالا و مرتفع» مینوشتند. در ۲۷۰۰ پیش از میلاد، نخستین شاهنشاهی عیلامی در شوش (در جنوب غربی ایران) تشکیل شد. سفالینههای نقاشی شده متعلق به حدود ۳٬۵۰۰ پیش از میلاد در شوش واقع در عیلام بیانگر دورهای پیشرفته از طرحهای هندسی، ایجاد سبک خاص از انسان و شکلهایی از جانوران در آنها می باشد. در حدود ۲٬۷۰۰ پیش از میلاد پادشاهی عیلام به پایتختی شوش تشکیل گردید. همچنین در حدود ۲٬۰۹۴ تا ۲٬۰۴۷ پیش از میلاد عیلام توسط شولگی پادشاه دوم سلسله سوم اور تسخیر گردید و بعداً در سال ۲٬۰۰۴ پیش از میلاد سلسله سوم اور توسط عیلام واژگون میشود. در سال ۶۳۹ پیش از میلاد آشوربانیپال شاه آشور، عیلام را شکست داد و شوش را غارت کرد. پس از این جنگ، عیلام هرگز به عنوان یک قدرت مستقل ظاهر نگردید. عیلامیان از آغاز دوره پیشعیلامی تا پایان دوره عیلام نو، حدود ۲۶۶۱ سال در جنوب غربی ایران زندگی و حکومت میکردند.
نازی ها و در راس ان هیتلر به تاریخ و فرهنگ ایران بسیار علاقه مند بودند . و در ان زمان که اروپایی ها ایرانی را حقیر می پنداشتند نازی ها بسیار به ایرانی ها احترام می گذاشتند. احترام نازی ها به ایران و ایرانی انقدر عمیق بود که سران نازی به رسم ایرانیان سبیل خود را بزرگ میکردند تا چهره هایی شبیه ایرانیان داشته باشند آلفرد روزنبرگ دیدگاه پرداز نامور نازیسم و نویسنده ی نوشتار استوره های سده ی بیستم از ایرانیان و به ویژه زرتشتیان بسیار یاد می کند او ایرانیان را خالص ترین و ناب ترین آریاییان خوانده و زرتشت را ستوده و پیامبر یگانه پرست آریاییان خوانده است او در مورد ایرانیان چنین میگوید ایرانیان اوستایی دارند که در آن پیرامون آریاییان نوشته و مهمترین نوشتار و کهن ترین نوشتار پیرامون آریاییان است. نژاد شناسان اریایی ایرانی ها را هم نژاد المانی ها و از تبار"اریایی" می دانستند. هیتلر هخامنشیان و ساسانیان را افتخار ملت اریا می نامید و پیروزی های یونانی ها را در جنگ های ماراتن و سالامیس را مشتی دروغ می دانست و از سورنا به عنوان افتخار اریایی ها یاد می کرد. بسیاری از بناهایی که در زمان رضاشاه ساخته شدند به وسیله مهندسان المان نازی و با مساعدت هیتلر ساخته شدند. یک نمونه مشهور ان پل ورسک در سواد کوه یا پل سفید اهواز هست.
این مطلب را خواستم بگویم این درست که هیتلر برای جهان بد بود. اما برای ایران یک نعمت بود.
من هیتلر را دوست دارم چرا که ایران را دوست داشت. عاشقم بر هر انکس که عاشق ایران باشد.
حکومت اشکانیان، به هیچ وجه حکومتی فردمحور نبود و به عکس، شاهان با وجودمجلس مهستان همیشه از تصمیمگیریهای فردی و شتابزده برحذر داشته میشدند.تاسیتوس نوشته است این مجلس از ۳۰۰ نفر از برگزیدگان روحانیون (مغان)، شاهزادگان و نیز اعضایی از خانوادههای مهم پارتی همچون سورن، کارن و اسپهبد تشکیل میشد.
این مجلس به دستور مهرداد اول- پادشاه اشکانی - در یکم مارس سال ۱۷۳ پیش از میلاد ایجاد شد و بزرگان نیز این تصمیم را مبنی بر ایجاد قانون اساسی و مجلس پذیرفتند.مورخان رومی که از این مجلس با نام سنا یاد کردهاند،در برخی ارزیابیها، حدود اختیارات این مجلس را بسیار وسیع دانستهاند.
انتخاب ولیعهد از میان شاهزادگان، اعلان جنگ و پیشنهاد صلح، بسیج نیرو، عزل شاه درصورت دیوانه شدن، بیماری ممتد، ارتکاب اشتباه (حتی بدون داشتن نیت بد) و دلایل دیگر و نیز تغییر میزان مالیاتها و دستور ضرب سکه با تصویر تازه، تعیین شاهان ارمنستان، تأیید تشریفاتی (ضمنی) شاهان پارسیتبار سرزمین پنتوس (منطقه ساحلی جنوب و جنوب شرقی دریای سیاه در آناتولی به پایتختی شهر سینوپ) و همچنین انتصاب فرمانده کل ارتش برای یک دوره معیّن و یا مدیریت جنگ از جمله اختیارات مهستان بود.
رضاشاه پهلوی در سفرنامه مازندران خود ، احساسات درونی خود را چنین نشان داد : تنها ایستادهام . بهجانب ناحیه “سوادکوه“ و مناظر دلپذیر آن را نگاه میکنم. “سوادکوه“ مسقط الرأس من است . اینجا را از صمیم قلب دوست دارم. به وطن خود مجذوبم . وطن خود را می پرستم....... ای خاک “سوادکوه“! ای مرقد اسلاف و اجداد و نیاکان من! ای قطعة عبیر و بیز و عنبرآمیزی که بهشت برین در مقابل تو برای من به پشیزی نیرزد! ای آرامگاه شجاعان و دلیران که هنوز هیچ سم ستور بیگانه سینة تو را نخراشیده است ! ای مسقط الرأس عزیزی که در طی هزاران سال و صدها نهضت و جنبش ، همیشه دست رد به سینه نامحرم نواخته ، و هنوز اجازه و رخصت نداده ای که کوچکترین تجاوزی از طرف بیگانگان و اقوام خارجی به جانب تو ظاهر گردد! ای مهد خون بیآلایش! ای گهواره حقیقی ایرانیت و قومیت! ..... ای خاک پاک ایرانیت که برای یک روز معینی ذخیره شده بودی ، اینک در مقابل تو ایستاده ام . ترا نگاه میکنم . به طرف تو مجذوبم . تو را از صمیم جان دوست میدارم. وجودم از وجود تو عجین گشته ، و ذرات وجودم از ذرات وجود تو تشکیل یافته است . از تو برخاستهام ، و به جانب تو معطوفم . تو قلب ایرانیت هستی و باید محسود بلاد واقع شوی . تا به ابد به تو سلام ، و خاک پاک تو توتیای چشم ملیت و ایرانیت باد!
گوشه ای کوتاه بود از : سفرنامه مازندران رضا شاه – مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی – چاپ 2535 شاهنشاهی ( 1355 خورشیدی ) – تهران
قصد این را ندارم که درباره شخصیت های تاریخی داوری صد درصد کنم . بیشتر شخصیت های تاریخی ایران در طول زندگی خود کردار های نیک و بد زیادی داشته اند . داشتن دیدگاه /تنها سفید/ یا /تنها سیاه/ نسبت به یک شخصیت هرگز منصفانه نیست . ولی یکی از دروغ های بزرگ تاریخی که در کتاب ها و نوشته های تاریخ نگاران معاصر و حتی دشمنان سیاسی دوران رضا شاه ، درباره وی ، پی در پی دیده می شود ، ادعای بی سوادی رضا شاه هست .
آیا ما باید دروغ های شارلاتان هایی مانند خسرو معتضد و دشمنان رضا شاه را درباره بیسوادی وی و دیگر ادعاها باور کنیم ؟
تصویر پست : بازدید تاریخی رضا شاه پهلوی از ساخت پل ورسک در سرخ آباد سوادکوه مازندران ، پلی که در مسیر راه آهن سراسری ایران ساخته شد و یکی از شاهکار های مهندسی زمان بود و رکورد گینس دارد .